7813
محل تبلیغ شما
7813
محل تبلیغ شما

من از یوتوب تاحدودی خلاصه قسمت های بعدش رو دیدم.  حدود 90 قسمت بود
شبی که ادا نمایش رقص رو قراره با تولگا اجرا کنه همه خانواده میرن. ملدا و هارون هم میان . نمایش که شروع میشه قیاقه هارون دیدنیه از حسادت، آخر نمایش تلفن هارون زنگ میخوره و از سالن میره ییرون، وقتی برمیگرده میبینه تولگا داره در مورد مادرش و ادا صحبت میکنه و عصبی میشه، ادا که زودتر سن رو ترک میکنه واسه تعویض لباس هارون پشت سرش میره و باهاش بحث میکنه. بعدش هم ادا رو به زور با خودش میبره ، هارون داره با سرعت زیاد رانندگی میکنه و با ادا بحث میکنه . انگاری ادا ازش میخواد که نگه داره، هارون هم روی لجبازی توی جاده سرعتش رو کم میکنه و ماشین رونگه میداره . ادا هم پیاده میشه. هارون وقتی میبنه ادا داره میره و پشت سرش رو نگاه میکنه ،میخواد دور بزنه بره دنبال ادا که یه کامیون میاد میزنه به ماشین هارون و ماشین پرت میشه توی دره ، ادا هم چندبار  اسم هارون رو فریاد میزنه و میره سمت ماشین .  میبینه هارون غرق خونه، شروع میکنه به گریه کردن و ابراز پشیمونی که هارون به هوش میاد و ادا ابراز محبت میکنه و میبوستش و هارون دوبعد ادا که حسابی ترسیده زنگ میزنه واسه کمک. قبل از رسیدن کمک یه بار دیگه هارون به هوش میاد و از هوش میره. هارون رو میبرن بیمارستان و تمام شب ادا پیشش میمونه . هارون که بهوش میاد اولین حرفش صدا کردن ادا بود. بعد ادا رفت و دوست هارون اومد پیشش. ولی بعد هارون با ادا تلفنی صحبت کرد و انگاری ادا با تولگا قرار ازدواج داشت که هارون بهم ریخت و تمام سرم و دستگاه هایی رو که بهش وصل بود رو کند رفت دنبال ادا. ادا رو توی لباس عروس دید شوک شد. فکر کنم توی بیمارستان بود ادا ،آخه مادر تولگا هم بهش حمله دست داده بود و بستری بود و تولگا ناراحت بود. ادا رفت دنبال هارون که دید قسمت اورژانس دارن پانسمان روی  سینه ش که بخاطر تصادف خونریزی کرده بود رو عوض میکنن . هارون داشت با پرستار بحث میکرد که میخواد بره که ادا صداش رو شنید . هارون به محض اینکه ادا رو دید بلند شد درب اتاقی  که توش بود رو به روی ادا بست.
بعد از این ماجرا  ادا با پدرش بحثش شد. بعد که عروسی ملدا و هارون شد موقع عقد  هارون دو دل بود واسه بله گفتن که ادا اومد توی سالن و با سر به هارون تاییدیه داد وهارونم بله رو گفت.
شب توی حیاط هارون و ادا باهم صحبت میکردن ادا اشک می ریزه.و هارون آرومش میکرد . حتی همو بوسیدن . ملدا منتظر هارون بود که از پنجره بیرون رونگاه کرد ،دید ادا و هارون دارن حرف میزنن .داشت نگاهشون میکرد که مادرش و خواهرش اومدن توی اتاق و اینم مجبور شد از پشت دریچه بیاد کنار . از اونشب دیگه همه چیز بهم ریخت. از اونطرف دوست صمیمی هارون واسه اذیت کردن و بالا کشیدن اموال هارون نقشه کشیده بود (البته فکر کنم به کمک داماد هارون اینا). حتی نشون داد که هارون و پدرش رو برده یه جایی مثل قبرستون  و دستهاشون رو بسته  ، درست همون شبی که ادا دردش گرفته بود  و ادا از درد بیهوش شد. ولی هارون از دست دوستش فرار کرد و خودش رو رسوند و ادا رو برد بیمارستان. 
یه دختر  به دنیا آورد ولی دوست هارون بچه رو دزدید  که ازش گرفتن و بعد هم مشخص شد بچه مریضه و با ادا تحت درمان قرار گرفتن  خوب شدن. ولی بابای هارون اومد و ادا رو سرزنش کرد .بعد که دختر هارون و ادا  بستری بود مادر ادا به دیدنشون اومد و از ادا  پرستاری میکرد . بابای ادا هم افتاد زندان.دوست هارون ادا رو دزدید و هارون رفت نجاتش داد . توی سکانس آخر هم نشون داد  ادا و هارون و بچه هاشون رفتن  تفریح و ادا  داره  دورببن رو تنظیم میکنه واسه عکس

 

منبع : mozhganfilm6.persianblog.ir
مطالب مرتبط :

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.