7813
محل تبلیغ شما
7813
محل تبلیغ شما

قسمت 39
عمر و الیق شب به کلبه میرن و عمر خط بریل پشت گردن الیف رو براش میخونه(عشق بی قید و شرط) و بعد همو میبوسن و شب رو باهم میگذرونن ، صبح عمر از الیف میخاد فقط باهاش صادق باشه و هیچ وقت دروغ نگه که الیف اشکاش جمع میشه میخاد حقیقت رو بگه ولی عمر گوشی زنگ میخوره میره اداره پلیس

الیف میره پیش بهار و کیگه من چکار کنم من یه دروغ به عمر گفتم و اگه بفهمه هیچوقت منو نمیبخشه بهارم میگه یا حقیقت رو بگو و همه چیز رو بپذیر یا غرق در دروغت بشو و هربار گه زول زدی تو چشماش از عذاب وجدان خفه شی و الیف میگه میرم و حقیقت رو میگم . لونت هم از ایجا عاشق الیف شده و دیه محله بهار نمیدهنیلوفر هم میره پیش فاتح(متین) و میخاد باش حرف بزنه ولی فاتح میگه کار دارم باید برم(میخاد تانر رو بکشه) ولی نیلو میگه من سی دی رو دیدم و فاتح میمونه و مخ نیلو رو دوباره شستشو میده اینم بگم فاتح واقعا نیلو رو دوست داره. در حالی که دارن میرن پلیس فاتح رو میگیره و میگه شبیه یکی از مضنونین هستین و میبرنش اداره پلیس نیلو هم باش میره
ولی تو اداره پلیس اقا طیار پارتیش میشه و میگن اشتباه شده و ازادش میکنن
حسین هم کاری میکنه که فک کنن تانر قاتله هرچی تانر داد میزنه من قاتل نیستم حتی اردا و پلین هم فک میکنن که قاتله به عمر میگن اینبار تو اشتباه کردی 
عمر میگه من مطمنم اشتباه نکردم تانر قاتل نیست
خاهر نامزد سابق عمر به عنوان پیک میره که پول شویی کنه ولی تو فرودگاه از ترس کیف رو میندازه فرار میکنه
الیف به عمر همه حقیقت رو میگه از پولشویی تا الماسایی تقلبی به عمر میگه من مجبور شدم منو ببخش اما عمر هیچی نمیگه و از هم جدا میشن.
40
اسلی متوجه میشه بچه سقط شده زرین خانم رو هل میده سرش دیوار میخوره و زرین میمیره 
طیار فیلم اتاق اسلی رو بر میداره به پلیسا میگه زرین پاش لیز خورده افتاد و اسلی خانم تو بخش بستری بوده به اسلی دارو تزریق میکنن که نتونه حرف بزنه 
اردا به عمر میگه مامان الیف مرده تو این خبر رو بش بده عمر هرچی به الیف زنگ میزنه الیف جواب نمیده الی رفته سر قبر باباش به باباش میگه همش تقصیر توه تو منو وارد این کار کردی ولی چرا نمیتونم ازت متنفر باشم الان خیلی بهت احتیاج دارمحسین هم میره الماسارو که زیر پای کبوترا قایم کرده بر میداره و یادش میاد چجوری بابا و نامزد عمر رو کشته 
اسلی میخاد خودش رو از پنجره بندازه پایین که طیار جلوش رو میگیره و دارو تزریقش میکنن
عمر پلین و اردا میرن بیمارستان اطلاعات جمع کنن ولی هیچی دستگیرشون نمیشه از ایجا به بعد عمر به طیار مشکوک میشه
حسین نشون میده میره خونه معشوقش و چقدرم این معشوقش رو دوست داره الماسارو تو خونه معشوقه پنهونه میکنه و با همسرش عشقولانه میشود
به فاتح هم خبر میدن پیک ترسیده پولارو انداخته و در رفته فاتح هم تصمیم میگیره الیف رو تهدید کنه ولی الیف که بالای قبر باباشه میگه هرغلطی که میخای کن دیه واسم مهم نیست
تانر تو زندان یاد حرفای پینار میفته و میفهمه که طیار خلافکار و همش زیر سر طیاره 
پنارم که تو کشتی دستش بستست حتی نمیتونه نفس بکشه 
فاتح به طیار میگه پیک ترسید و رفت و طیارم فیلم رابطش با نیلو رو نشونش میده میگه من به تو امانت داده بودمش با چکش میزنه انگشتای فاتح رو میشکونه
الیف هنوز سر قبره و میگه من ایندم رو با عمر تصور کرده بودم همش نابود شد خاهش میکنم بابا دستم رو بگیر که عمر بالای سرش بهش میگه دستت رو بهم بده و الیف دستاش رو میگیره الیف بهش میگه عمر اومدی اما عمر میگه موضوع چیز دیگه ایست سرت سلامت مامانت رو از دست دادیم الیف شکسته و داغون تو بغل عمر میره
این قسمت از خلاصه رو بگم 
(حسین با طیار همکاری میکنه و به یاد میاره شب حادثه میره از بابای الیف الماسارو بگیره که نامزد عمر رو هم میبینه و اول بابای الیف رو میکشه بعد نامزد عمر رو میبره تو کلبه نامزدش هرچی التماس میکنه میگه این یه راز بین ما میمونه ولی حسین میکشتش و بعد میبرتش تو ماشین)
قسمت 41
مراسم تدفین شروع میشه عمر همش نگاهش به الیفه ولی بهش نزدیک نمیشه و از دور براش ناراحنی میکنه 
بعد از مراسم اردا و پلین به عمر میگن چی شده چرا از الیف دوری میکنی که عمرم واسشون توضیح میده و میگه نمیدونم چکار کنم و الیف در خطره گیر میفته حتما و نمیتونم بخاطر پنهان کاریشم ببخشمش اما پلی میگه هرکس جای الیف بود همیکارو میکرد خانوادش در خطر بوده و خاسته محافظت کنه.الیف میره بالای سر اسلی گریه میکنه و میگه ابجی پاشو ما الان بهت احتیاج داریم مامانمون مرده ولی اسلی بیهوشه طیار هم به الیف میگه خاهرت حالا حالاها تحت مراقبت باید باشه یه بار خاسته خودش رو بکشه.
عمر میاد زندان پیش تانر میگه میخام کمکت کنم فقط بم بگو کی داره این بازی رو میکه چرا با تو ایکارو کردن تانرم میگه به شرطی بهت میگم که اول ازاد شم ولی بدون یه ادم خیلی خطرناک پشت همه ایناست و میره 
عمر و الیف دم زندان هم رو میبینن و الیف دنبال عمر میره و میگه خاهش میکنم بم نگاه کن من میتونسم بهت حقیقت رو نگم الان سرم رو شونت بود و گریه میکردم تو این شرایط خاهش میکنم منو ببین عمر فقط بهش میکنه تو خیلی زودتر از اینا فرصت داشتی برا گفتن و میره
فاتح هم ادمش رو میفرسته تو سلول تانر نگهبان سلولش هم یار فاتح است
حسین میره پیش پزشکی قانونی و میگه پرونده رو ترتیب دادی و اونم پرونده رو میدتش و میره حسین پرونده رو میده به عمر میگه حالا بیا داداش دیدی من کارم رو بلدم و همه رد خون تو ماشین نشون میده تانر قاتله و بریم جشن بگیریم که پرونده بسته شد اردا و پلین میرن ولی عمر میگه این پرونده بسته نشده و من نمیام و به حسین میگه تو از اولم میخاستی این پرونده بسته بشه که حسین عصبی میشه میگه دیونه شدی و به هم میپرن پلی و اردا جداشون میکننفاتح هم ادمش رو میفرسته تو سلول تانر نگهبان سلولش هم یار فاتح است
حسین میره پیش پزشکی قانونی و میگه پرونده رو ترتیب دادی و اونم پرونده رو میدتش و میره حسین پرونده رو میده به عمر میگه حالا بیا داداش دیدی من کارم رو بلدم و همه رد خون تو ماشین نشون میده تانر قاتله و بریم جشن بگیریم که پرونده بسته شد اردا و پلین میرن ولی عمر میگه این پرونده بسته نشده و من نمیام و به حسین میگه تو از اولم میخاستی این پرونده بسته بشه که حسین عصبی میشه میگه دیونه شدی و به هم میپرن پلی و اردا جداشون میکننعمر به اردا میگه اگه تانر قاتله پس الماسا کو … و به اردا میگه شما هرکاری میخاین کنین من کار خودم رو انجام میدم
الیف تو خونش مراسم برا مامانش گذاشته مامان و عروس و نوه همشون باهام میرن و مامان عمر به الیف میگه حلوا باید درست کنی با دست خودت ایجوری ثوابش بیشتر و باهم درست میکنن که بهار به نیلو میگه خاهرت دیه زیادروی داره میکنه نیلو هم میگه من دیه الیف واسم اهمیتی نداره(این دختره دیه خیلی پروه) مراسم قران خونی الیف طاقت نمیاره میره اتاق خودش گریه میکنه که مامان عمر میره و بغلش میکنه و الیفم باش درددل میکنه
 
 
 
منبع : mozhganfilm6.persianblog.ir
مطالب مرتبط :

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.