16
محل تبلیغ شما
16
محل تبلیغ شما

تازه های اخبار

برو بریم »
مضرات اسید فسفریک برای سلامتی

مضرات اسید فسفریک برای سلامتی

اسید فسفریک یکی از اسید های معدنی است که به دلیل داشتن ویژگی های مختلف در بسیاری از محصولات غذایی یا صنعتی مورد استفاده قرار ...
به خانه دوست پسرم رفتم و تمام آبرویم را باختم / فردای آن روز با واقعیت تلخی روبه رو شدم
از لحظه ای که فهمیدم «مرصاد» قصد ازدواج با مرا ندارد و 5 سال از بهترین روزهای جوانی ام را بیهوده پای شبکه های اجتماعی گذرانده ام دوست دارم زمین دهان بازکند و مرا ببلعد.
 

به گزارش سرویس حوادث “جام نیوز”،  دختر 24 ساله که به اتهام برقراری رابطه نامشروع و فرار از منزل دستگیر شده است درحالی که التماس می کرد تا ماموران انتظامی با خانواده اش تماس نگیرند به ماجرای آشنایی خود با جوان 30 ساله پرداخت و به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری شیرازی مشهد گفت: 5 سال قبل در رشته علوم تجربی دیپلم گرفتم اما یک آشنایی واهی در فضاهای مجازی مسیر زندگی ام را تغییر داد و مرا به سوی گرداب بدبختی کشاند.

 

پدرم در امر واردات کالا فعالیت می کرد به همین دلیل نیز، به همراه مادرم روزهای زیادی را در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس می گذراند این درحالی بود که من خودم را برای کنکور آماده می کردم و قصد داشتم در رشته دندانپزشکی ادامه تحصیل بدهم در همین روزها بود که از طریق چت در فضای مجازی با مرصاد آشنا شدم. من با وجود آن که او را ندیده بودم اما تحت تاثیر جملات عاشقانه و پیام های مودبانه او قرار گرفتم. طولی نکشید که «مرصاد» پیشنهاد ازدواج را مطرح کرد اما مدعی شد به خاطر این که او در مشهد سکونت دارد و من در اهواز زندگی می کنم باید مدتی را از طریق شبکه های اجتماعی با یکدیگر در تماس باشیم تا با اخلاق و رفتار یکدیگر بیشتر آشنا شویم من هم که دیگر دلباخته مرصاد شده بودم هریک از خواستگارانم را به بهانه ای رد می کردم.

 

از سوی دیگر نیز مرصاد ادعا می کرد ادامه تحصیل من موجب می شود نتوانیم از نظر فرهنگی با هم سازگاری داشته باشیم چرا که او تحصیلات دیپلم داشت و عنوان می کرد دوست ندارد همسرش وارد دانشگاه شود این گونه بود که من قید تحصیل در دانشگاه را زدم و به انتظار خواستگاری مرصاد نشستم اما او هیچ گاه به خواستگاری ام نیامد و ادعا می کرد هرچه سنمان بالاتر برود کامل تر می شویم و آمادگی بیشتری برای ازدواج پیدا می کنیم ضمن این که او در این مدت خانواده اش را نیز برای ازدواج با من راضی می کند. بالاخره 5 سال از این رابطه واهی گذشت تا این که چند روز قبل پیشنهاد کرد از اهواز به مشهد بیایم تا یکدیگر را از نزدیک ملاقات کنیم من هم بدون اطلاع خانواده ام فرار کردم و از اهواز به مشهد آمدم.

 

او مرا به منزلی در نزدیکی منطقه گلبهار برد اما روز بعد وقتی دوباره به مشهد بازگشتیم مورد ظن ماموران قرار گرفتیم و دستگیر شدیم اینجا بود که فهمیدم مرصاد سال گذشته ازدواج کرده است و من در رویای ازدواجی خیالی به سر می بردم حالا نمی دانم چگونه به چشمان پدر و مادرم نگاه کنم درحالی که همه زندگی و آینده ام را پای این ازدواج خیالی گذاشته ام و

مطالب مرتبط :

پاسخ دهید