7813
محل تبلیغ شما
7813
محل تبلیغ شما

خلاصه سه قسمت ابتدایی رزسیاه
مراد وهمسرش ابرو ودخترانش مایا وادا تو استانبول زندگی میکنند اونها یه پسرکوچک بنام روزگار هم دارند.مراد دراستانه ورشکستگی قرارداده وبه روستای پدریش برای گرفتن سهمش از باغ پسته وهمینطور اوردن پسر دیگرش باران میره.درواقع باران رامراد بعد تولدش به برادرش کندال داده وبه استانبول رفته وابرو وفرزندان دیگرش از زنده بودن باران بی اطلاع هستند.وباران هم فکر میکنه نارین دخترخاله کندال وزن اول مراد مادرشه.کندال که پسر نداره روی باران تعصب خاصی داره ومیخواد باران وارثش بشه.
وقتی مراد به کندال میگه که میخواد باران راباخودش به استانبول ببره ورازش را برملا کنه.کندال بامراد درگیر میشه ومراد رابه داخل رود فرات میندازه.وتلاش پلیس برای پیدا کردن مراد بی نتیجه میمونه.
کندال همراه خواهرش ملک ومادرش کادریه ودوزنش دریه خونه بزرگ زندگی میکنند.
بعد از اینکه ابرو از ورشکستگی مراد مطلع میشه بااو تماس میگیره ولی گوشیشو کندال جواب میده وماجرا رابرای ابرو تعریف میکنه

ابرو هم میاد به قاضی انتب یعنی همون روستای پدری مراد ومیبینه که کندال داره قضیه راتعریف میکنه ومیگه مراد از شدت مشکلات مالی دست به خودکشی زده ولی ابرو میگه مراد همچین ادمی نیست وهیچوقت خانواده اش رابامشکلات تنها نمیگذاره واین باعث عصبانیت کندال میشه.
ابرو پیراهن مراد را تو اب میبینه ومیپره تو اب وفرهاد برادر نارین هم برای نجاتش به اب میزنه وابرو رانجات میده.پلیس که میبینه دکمه های پیراهن مراد باز شده میگه حتما مرده وبدنش ورم کرده بوده
توخانه کندال هیچکس میانه خوبی با ابرو نداره وهمه میخواهند او زودتر به استانبول برگرده تا از راز باران مطلع نشه.درهمین اثنا طلبکارها اموال مراد رامیبرند وسوین که نقشش رادمت سریال افتاب بازی میکنه وخدمتکار خانه مراده قضیه رابه ابرو اطلاع میده وابرو به استانبول برمیگرده وفرزندانش از اتفاقی که برای پدرشون افتاده باخبرمیشوند
4 و 5
جستجو برای یافتن مراد ادامه پیدا میکنه وکندال پیش دیگران خودش رااز مرگ برادرش ناراحت نشان میده.تواستانبول همه چیز برای خانواده مراد سخت شده وابرو دنبال کارمیگرده اما نه تجربه کاری داره ونه تحصیلات بالایی .حسابی مشکلات مالی به ابرو فشارمیاره.از اونطرف نارین لباسهای مراد رابه باران میده ومیگه از این ببعد توباید لباسهای پدرت را بپوشی وباران هم ناراحت میشه ومیگه اون پدرمن نیست وهمه لباسها را اتش میزنه .
کندال برای بازپرداخت وام کلانی که برای کارخانه پسته اش گرفته دچار مشکل شده ودنبال چاره است ووکیلش بهش میگه بهتره زمین مراد رابفروشی که البته زمین بنام ابروست.
کندال تصمیم میگیره که از ابرو وکالت بگیره وزمینها را بفروشه وپول کمی به ابرو بده وبا بقیه پول مشکلات مالیش راحل کنه.کندال با ابرو تماس میگیره وجریان زمین را میگه وابرو هم که حسابی پول نیاز داره قبول میکنه.اما وکیل شرکت مراد به ابرو میگه بهتره خودت زمین را ببینی تا ارزش واقعی زمین را متوجه بشیمامورین اجرای احکام میان وبه ابرو میگن خانه به ازای بدهیهای مراد فروخته شده وباید تخلیه بشه.ابرو وبچه هاشم به اجبار به روستا میرند درحالیکه هیچکس تو خانه کندال از امدن اونها خوشحال نیست مخصوصا باران که اصلا دوست نداره زن وبچه های باباش  اونجا باشند اما کندال بهش قول میده که ابرو بعد فروش زمین برمیگرده به استانبول .شب باران حرفهای ادا ومایا راکه از خوبیهای پدرشون میگفتن میشنوه وبیشتر ناراحت میشه.تویه سکانس نشان میده که مراد درحالیکه ساکن  روی ابه پیدا میشه.البته من قسمتهای جلوتر سریال را دیدم و میدونم که مراد زنده است.
صبح ابرو ودخترانش به همراه ملک خواهرکندال میرن بیرون که هم محل غرق شدن مراد راببینند وهم زمینها را.
پایان
 
 
منبع : mozhganfilm6.persianblog.ir
مطالب مرتبط :

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.