7813
محل تبلیغ شما
7813
محل تبلیغ شما

خلاصه قسمت 5 سریال عشق از نو
مقدس بازم اسم آرتان تکرار میکنه وزینب به دروغ بهش میگه آرتان دوست مشترک بین اون وفاتح که تو آمریکا با هم آشنا شدن وفاتح هم همینو تکرار میکنه واینجوری دهن مقدس بسته میشه ولی مامان بزرگ فاتح دردسر این قسمتشون رو هم براشون رقم میزنه وبهشون میگه باید عکسای عروسیشون ببینه چون زمان ازدواجشون حضور نداشتن لااقل عکسارو ببینن 
خلاصه دردسر جدید فاتح وزینب شروع میشه وهر دوشون دنبال لباس عروس ودامادی میرن..آرایشگاه میرن..دوست فاتح هم بعنوان عکاس ازشون عکس میگیره حالا بگذریم که زینب به لباس عروس حساسیت داره وهمش بدنش میخاره از اونطرف فاتح دنبال یه ماشین کلاسیک میگرده تا تو عکسا یه جورایی نشون بدن تو آمریکا هستن..همه چیز طبق روال پیش میره وعروس وداماد برای عکس انداختن به یه پارک میرن ولی چه عکسای باحالی میشه یعنی دوست فاتح بهش میگه زانو بزن ویا به زینب نزدیک شو ودستشو ببوس واز این حرفا وزینب هم همش خودشو عقب میکشه ویا اخم میکنه وعکساشون خیلی بامزه میشه
اورهان هم که سلین اونو تو خونشون قایم کرده وکسی از این ماجرا خبر نداره همش خراب کاری می کنه ویواشکی همه چیزومیخوره وخیلی شیکمو واین هم باعث میشه بابای فاتح فکر کنه تو خونه جنی چیزی هست واینم برای خودش ماجراهای جالبی رقم میزنه.
یه زن جدید به فیلم اضافه میشه(همون دایه خاتون حریم سلطان که تو دوفصل اول فیلم حریم بازی میکرد) ودنبال خرید سهام وبهتر بگم مارک شکرزاده چی ها هست وبا فاتح حرف میزنه ولی اون قبول نمیکنه واینجوری که معلومه این خانم دست بردار نیست ودنبال نقشه ای هست.
خونواده فاتح از خونواده زینب برای شام به خونشون دعوت میکنن واین آغاز خنده ست چون عمه زینب همه همسایه هارو به خونه شکرزاده چی میبره ومقدس هم پیش دوستاش حسابی خجالت میکشه..همشون قابلمه به دست به آشپزخونه میرن تا تو غذای شب کمک کنند ومامان بزرگ فاتح که زن خوبیه حسابی ازشون استقبال میکنه واونا هم تو آشپزخونه آهنگ میزارن وحسابی میرقصن ومهمونای مقدس هم بهشون اضافه میشه واین مقدسو دیوونه میکنه واین صحنه خیلی بامزه ست.
بالاخره سفره شام انداخته میشه و از اونطرف وقتی فاتح برای حرف زدن با اون زن به شرکت رفت وزینب هم چون فکرمیکرد باباش با فاتح کاری داره وبا ماشین دنبالش میره ولی وقتی فاتح همه چیزو براش توضیح میده ومیخوان برگردن از ماشین دیگه خبری نیست وچون کیف پول فاتح تو ماشین بود اونا مجبور میشن با تاکسی به خونه برن با همون تیپ عروس ودومادی چون پولی نداشتن به هتل برن وخلاصه یواشکی میخوان برن تو خونه تا لباساشون عوض کنند که چشتون روز بد نبینه شما فکر کنید همه سر میز غذا نشستن وراننده بهشون خبر میده اونا اومدن وخواهر فاتح سلین میگه همه برقارو خاموش کنیم تا غافلگیر شن کفش زینب سر میخوره وفاتح وخودش میخورن زمین وهمش سعی میکنن بلند شن ولی بازم لیز میخورن وروی هم میفتن وانقدر این صحنه خنده داره چون وقتی برقا روشن میشه فاتح وزینب روهم افتادن وهمه یه فکر دیگه میکنن واونا هم برای اینکه ضایع نشن بهشون میگن میخواستن همه رو سورپرایز کنن وبا لباس عروس ودومادی بیان ومامان بزرگ فاتح خیلی از این تصمیمشون خوشحال میشه وبالاخره این ماجرا هم ختم به خیر میشه.در آخر به شوکت بابای زینب خبر میدن داییش فوت کرده واونم به شهرستان میره وفاتح وزینب به خونه شوکت میرن ولی زینب تب میکنه ومریض میشه وهمه کارا گردن فاتح میفته از بخاری روشن کردن..غذا درست کردن ..خرید کردن..کهنه عوض کردن وغذا دادن به بچه وخلاصه فاتح همه اینکارو میکنه ووقت زیادی با بچه میگذرونه وعلاقه اش به بچه بیشتر میشه.
آخر فیلم زینب خواب آرتان میبینه که بچه رو ازش میگیره ووقتی از خواب میپره فاتح ازش میخواد در مورد آرتان همه چیزو بهش توضیح بده وزینب هم همه چیزو براش توضیح میده ووقتی زینب بهش میگه همه این اتفاقاتی که براشون میفته واقعیت نداره واینم یه دروغه..فاتح بهش میگه میتونه واقعیت داشته باشه وزینب بهش نگاه میکنه وتو یه نما هردوشونو با یه آهنگ نشون میده. پایان قسمت 5

خلاصه قسمت 6 سریال عشق از نو
تو این قسمت مشخص میشه مریم(زنی که وارد سریال شده ومیخواد با شکرزاده چی ها وارد معامله بشه ولی فاتح قبول نکرد) همون مادر زینب است که شوکت چند سال پیش به دروغ به دخترش گفته بود مرده وحالا برگشته تا زینبو ببینه ومیره پیش شوکت ولی اون حسابی باهاش بد صحبت میکنه وبهش میگه دخترش هم اونو تنها گذاشته وبه آمریکا فرار کرده وکاری که اون چند سال پیش باهاش کرده رو دخترش باهاش کرده واینجوری با دروغ فعلا از دستش راحت میشه.
فهمی پدر فاتح که متوجه میشه اورهان تو خونه شون قایم شده اونو میبره وبه شوکت پدر زینب تحویل میده وبعدش ازش شکایت میکنه وشوکت رو به زندان میبرن.
خبر زندان رفتن شوکت به زینب هم میرسه اونم حسابی عصبانی میشه و فرداش به ملاقات میرن واونجا شوکت از زینب میخواد تا تنهاشون بذاره تا با فاتح حرف بزنه وازش میخواد چون مادر زینب برگشته واون نمیخواد زینب با اون روبرو بشه به یه بهونه ای زینبو برای چند روز به بیرون شهر ببره وفاتح هم قبول میکنه.موضوع این قسمت هم با ماه عسل رفتن زینب وفاتح شروع میشه وبالاخره فاتح به این بهونه زینبو راضی میکنه وباهم به انتالیا میرن واونجا تو هتلی که متعلق به مقدس مادر فاتح هست اقامت میکنن.
همه چیز خیلی عالیه واتاقی که فاتح رزو کرده حسابی شیک وبزرگه وتو اتاق خوابش کلی با گل تزیین شده واین باعث میشه زینب زیاد احساس راحتی نکنه چون اون سادگی رو به این تجملات ترجیح میده.
تو هتل هم دخترا همش میخوان نزدیک فاتح بشن واین باعث حسادت زینب میشه که فاتح هم همش اذیتش میکنه وبهش میگه به خاطر جاذبه ای که داره این اتفاقات میفته وخودش تقصیری نداره وزینب هم از روی لجبازی بهش میگه واسش مهم نیست.
شب فاتح برای زینب یه لباس خوشگل سفارش میده تا با هم شام بخورن وزینب هم اونو میپوشه ومیخواد بره پیش فاتح واینجاش خیلی بامزه ست چون همه دخترا دور فاتح جمع شدن و بچه رو میبوسن وجای رژشون همه صورت بچه رو پر کرده واین باعث عصبانیت زینب میشه واز اینکار فاتح ناراحت میشه ومیخواد بره به اتاقش ولی فاتح یه جوری راضیش میکنه تا باهم شام بخورن.سر میز شام فاتح از زینب میخواد تا با هم برقصن وکلی حرفای عاشقونه بهش میزنه ولی زینب بهش میگه رقص بلد نیست ولی بالاخره از جاش بلند میشه ولی همش حرف میزنه تا این رقص یه جوری تموم بشه وبالاخره صدای بچه بلند میشه واین یعنی راه نجات زینب از این رقص.
بالاخره مقدس که از این سفر فاتح با خبر میشه با ایرم نامزد قبلی فاتح راهی آنتالیا میشن تا نقشه ای بکشن از اینکه پسری رو دنبال زینب بفرستن که ادعا کنه دوست پسر قبلی اون بوده واین پسر چند دفعه پیش زینب میره ولی اون اهمیت نمیده وبا فاتح با یه ماشین به گردش میرن.
تو این گردش حسابی به فاتح وزینب خوش میگذره وکلی با هم عکس میندازن واز اونطرف مقدس وایرم که دنبال ماشین فاتح راه افتاده بودن ویه جوراب مثل دزدا رو سرشون کشیده بودن تا کسی اونارو نشناسه تو جنگل با یه پیر مردی روبرو میشن که فکر میکنه اونا دزدن وحسابی ازشون کار میکشه وخیلی جالبه چون ازشون میخواد تا لباساشو بشورن وحسابی قیافه مقدس وایرم دیدنیه تا اونا باشن به فکر نقشه نباشن.آخر فیلم فادیک دوست زینب تو محله شون با آرتان (دوست پسر قبلی زینب وخیلی هم خوشتیپه) روبرو میشه وزود به زینب زنگ میزنه وزینب هم انگار دنیا رو سرش خراب میشه وبه فاتح میگه که آرتان برگشته وهردوشون ناراحت به همدیگه نگاه میکنن.   پایان قسمت 6
 
 

 

منبع : mozhganfilm6.persianblog.ir
مطالب مرتبط :

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.