دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

احساسم را تسخیر نگاهت کرده ای
واژه واژه شعرهایم شده ای
امروز به افتخار تو
از تو
از احساس عاشقانه با تو بودن می نویسم
تا شاید بخوانی و لبخند بزنی
و باز بگویی تو هنوز دیوانه ای
و من عاشق همین دیوانگی هایت شده ام

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

آرزوهایم کم نیست
حیف گذر زمان بی وقفه است

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

‏“ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم”‏
حالم حال درختی ست که
زیبا به نظر می رسد ، اما !‏
در حجم نبودن کسی خشکیده !‏

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

دلتنگم
برای کسی که
آفتاب صداقت را
به میهمانی گل های باغ ،
به میهمانی لاله ها می آورد…‏

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

کسی از پشت خنجر میزند با دست های تو
نمیدانم ترا نشناختم…یا دشمنانم را !‏
ولی بزن
از این شکسته تر هم می توانم باشم…‏
انتخاب من خنجر توست تا مِهر کسی جز تو

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

کاش بیایی
با دستانت به رسم کودکی چشمانم را بگیری
در گوشم بخوانی
من آمدم
دیدگانت را باز کن…‏

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

سعدی اگر عاشقی ، میل وصالت چراست
هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!‏
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

تمام شد
تا کی می مانی در بندش
تا کی در جادوی چشمانش اسیر
عمری در انتظار تا ببینیش باز
حال دیدی
دست در دست دگری دارد

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

ورق بزن
خاطرات خاک گرفته ات را …‏
شاید غبارش به سرفه بیندازد احساست را ….‏

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

صید افتاده به خونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی!‏
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::

تو رفتی
و من مانده ام و هجوم بی پایان اشک هایی که
حقم نبود …‏

دل نوشته های غمگین و عاشقانه 94

::